خاطره ای از شهید چمراناین دست ها که به مادر خدمت می کنند برای من مقدس است. دستی که برای مادر خیر نداشته باشد برای هیچ کس خیر ندارد و احسان به پدر و مادر دستور خداوند است.

یادم می‌آید مادرم به سختی مریض و در بیمارستان بستری بود. به اصرار مصطفی تا آخرین روز در کنار مادرم و در بیمارستان ماندم. او هر روز برای عیادت به بیمارستان می‌آمد. مادرم می‌گفت: همسرت را به خانه ببر. ولی او قبول نمی‌کرد و می‌گفت: باید پیش شما بماند و از شما پرستاری کند.

بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتی مصطفی به دنبالم آمد و سوار ماشین شدم تا به خانه خودمان برویم، مصطفی دست‌های مرا گرفت و بوسید و گریه کرد و گفت: از تو بسیار ممنون هستم که از مادرت مراقبت کردی.

با تعجب به او گفتم: کسی که از او مراقبت کردم مادر من بود نه مادر شما. چرا تشکر می‌کنی؟!

او در جواب گفت: این دست‌ها که به مادر خدمت می‌کنند برای من مقدس است. دستی که برای مادر خیر نداشته باشد برای هیچ کس خیر ندارد و احسان به پدر و مادر دستور خداوند است.


کتابخانه عمومی شهید شرافت مادر ,مصطفی ,مادرم ,بیمارستان ,مادر دستور ,دستور خداوند ,باشد برای ,نداشته باشد ,برای مادر ,مادر دستور خداوند منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شیعیان اهل البیت علیهم السلام در آفریقا نمونه سوالات استخدامی رایگان درجه سایت فایل سرچ انجمن علمی و آموزشی معلمان الهیات استان البرز دمو طراح |طراحی سایت | طراحی لوگو | طراحی ربات تلگرام